سقوط سیاه

2,450,000 ریال

ویلو کم‌کم نگران شد. باید وقتی زنگ کلیسا هفت بار یه صدا درآمده بود همدیگر را می‌دیدند، اما حالا دیگر از نُه هم گذشته بود. ویلو سانتی‌متر به سانتی‌متر فواره‌ی یخ‌زده را از نظر گذرانده بود. قندیل‌های بلندی مثل دندان گراز از فواره، از جایی که تابستان آب از آن بیرون می‌زد، آویزان بود.

حتماً اتفاقی برای پسر افتاده بود.

 

معرفی صوتی کتاب «سقوط سیاه» را بشنوید:

 

پخش‌کننده صوت

3 عدد در انبار

- +

3 عدد در انبار