توضیحات
کتاب «بردیا و ملکه سرزمین عاج» داستان دو نوجوان است به نامهای بردیا و بهزاد که نیمهشب پا به اتاق پدربزرگ بردیا که سال گذشته مرده میگذارند تا سر از راز پدربزرگ دربیاورند و در آن جا نسخه عجیبی از کتاب «هزار و یک شب» را پیدا میکنند. آنها شروع میکنند به خواندن یکی از داستانها که ناگهان پا به سرزمین آن داستان میگذارند.
سیامگ گلشیری کتاب «بردیا و ملکه سرزمین عاج» را براساس داستان «بدرباسم و ملکه جوهره»، یکی از داستانهای هزار و یک شب نوشته است. او در مصاحبهای که در سایت کتابک منتشر شده است میگوید: «وقتی داستان «بدرباسم و ملکه جوهره» را میخواندم، با خودم فکر کردم میتوانست پایان خیلیخیلی بهتری داشته باشد و میتوانست خیلی پیچیدهتر از چیزی باشد که حالا هست. بعد فکر کردم یک نفر میتواند وارد این قصه شود و مسیر داستان را تغییر بدهد. بسیاری از شخصیتهایی که بردیا و دوستش با آنها مواجه میشوند، همان شخصیتهای قصه هستند. منتها شخصیتهای دیگری هم به این جهان اضافه شدهاند. همینطور شهرها و مکانهای دیگری که در داستان اصلی نیستند. با وجود این من نام آنها را از قصههای دیگر هزار و یک شب انتخاب کردم. درواقع درباره بقیه شخصیتها فقط نامشان از هزار و یک شب گرفته شده.»
HaYoLa –
خب آخر همه ی افسانه ها خوشه دیگه نیازی به گفتن آخرش نبود معلوم بود که ملکه از بین میره ولی ای کاش بردیا برنمیگشت به سرزمین خودش اگه همونجا پیش جانشاه و بهزاد میموند خیلی بهتر میشد، من اون آخرش که بردیا برگشت رو خیلی دوست نداشتم کلا آخرش زیاد جالب نبود واقعا ناراحتم کرد
بهار –
های
داستانش شبیه الیس در سرزمین عجایب بود.قشنگ بود
برای من اونقد شدت هیجانی نبود
ولی خب یک. بار حتمن باید خوند
فاطمه –
عالییییی هستتتت
حتما بخونین
تخیلی هست
من صدا قلبم رو میشنیدم موقع خواندنش
تسنیم –
آقا بهنام نمیشد آخر کتابو نگییی!!!
کل ذوقش پرید:(
برای اولین بار میخواستم آخر کتابو نخونم اومدم تو این سایت دیدم آخرشو گفتی
بهنام –
خیلی کتاب خوبیه من خوندمش
اخر سر هم اون ملکه ی پلید از بین میره دلم خنک شد
پیشنهاد میکنم بخرین فقط اینم مثل بقیه ی داستان ها بخوبی تموم میشه وسطای داستان زیاد هیجانی نشین ولی خیلی خیلی خوبه