توضیحات
کتاب تصویری «کاش دست تنها نبودم» داستانی فانتزی درباره‌ی ذهن‌آگاهی و حضور در لحظه است؛ داستانی که لیست بلند انتظارات را کنار می‌زند و کودک را به حضور عمیق در لحظه‌ی اکنون فرامی‌خواند.
لئو یک‌عاااااالمه کار برای انجام دادن دارد و هرچقدر هم تلاش می‌کند، کافی نیست؛ چون هرلحظه کار جدیدی از دلِ زمین سبز می‌شود! در نهایت، لئو تصمیم می‌گیرد برای سروسامان دادن به کارها، لیستی تهیه کند؛ به این امید که اوضاع بهتر شود. اما مشکل اینجاست که هرلحظه لیست کارهایش بلند و بلندتر می‌شود! حالا لئو طوماری از کارهای انجام‌نداده دارد! او با خودش فکر می‌کند: «من یک‌عالمه کار دارم. «کاش دست تنها نبودم» کاشکی دو نفر بودم.» همان‌موقع است که یک نفر به در می‌زند. اما لئو که منتظر کسی نیست! او در را باز می‌کند و به‌محض دیدن کسی که پشت در است، از تعجب چشم‌هایش گرد می‌شود! لئو چشم‌هایش را حسابی می‌مالد تا مطمئن شود که درست می‌بیند. نه، اشتباه نمی‌کند! یک لئوی دیگر پشت در است! او برای کمک به لئو آمده است تا کارها را دونفری انجام بدهند. اما کارها آن‌قدر زیادند که دونفری هم پیش نمی‌رود. جمع کردن برگ‌ها، جارو کردن زمین، خرید کردن، جواب دادن تماس‌های تلفنی، شستن لباس‌ها و…
شاید باید لئوی سوم و چهارم و پنجم هم برای کمک از راه برسند… البته شاید هم لئو برای انجام دادن کارها راه‌حل بهتری پیدا کند!
هنوز بررسیای ثبت نشده است.