کفش های هیولایی – مجموعه قصه های دبستانی

650,000 ریال

خسته شده بودم. سراسر صبح داشتم کفش‌های مختلف را امتحان می‌کردم. کفش‌های بزرگ، سیاه، براق. بعضی‌های‌شان خیلی گشاد بودند. بعضی‌ها هم خیلی تنگ بودند. و قیمت همه‌شان هم گران بود. به مامان التماس کردم: «بروم خانه؛ به همه‌ی مغازه‌های کفش‌فروشی سر زده‌ایم.»

 

معرفی صوتی کتاب «کفش‌های هیولایی» را بشنوید:

 

پخش‌کننده صوت

4 عدد در انبار

- +

4 عدد در انبار