خانواده ی رابینسون – مجموعه کتابخانه کلاسیک

700,000 ریال

روزها بود که کشتی‌مان در دریای متلاطم، بالا و پایین می‌رفت. توفان بیداد می‌کرد و دیوانه‌وار به بدنه‌ی کشتی می‌کوبید. بالای سر ما، دریانوردها سراسیمه فریاد می‌کشیدند. وقتی به دور و برم در کابین و به خانواده‌ام نگاه می‌کردم، قلبم از جا کنده می‌شد. همسر شجاعم سعی می‌کرد بچه‌ها را آرام کند. هر چهار پسر ما وحشت‌زده بودند. یک مرتبه صدای فریاد شنیدم، همان موقع، کشتی به چیزی برخورد کرد! »

1 عدد در انبار

1 عدد در انبار