توضیحات
پشت هر نبردی هزاران داستان نگفته وجود دارد و هر جنگ داستانی دارد. جیکوب فایرستون هم یکی از میلیونها سربازی است که رازها و ماجراهای بهخصوص خودش را در طی جنگ دارد. جیکوب، پدربزرگِ پدر تِرِور است که در جنگ جهانی دوم با آلمانیها مبارزه کرده است.
جنگ برای تِرِور بسیار جذاب و هیجانانگیز است. بازیهای کامپیوتری، کتابها و فیلمهایش همه درباره جنگ جهانی هستند. همین باعث میشود جیکوب، پدرِ پدربزرگش و ماجراهایش را دوست بدارد. آیا این همه علاقه به جنگ و مرگ و نابودی برای یک پسربچه دوازدهساله طبیعی است؟ این قضیه برای پدر و مادر تِرِور واقعا نگرانکننده است. او باید بداند جنگ واقعی مانند بازیهای کامپیوتری نیست، آدمی که در جنگ میمیرد، دیگر واقعا مرده است.
ماجرا زمانی آغاز میشود که جیکوب نامهای از فرانسه دریافت میکند که از او دعوت شده تا در جشن هفتادوپنجمین سالگرد پیروزی در اروپا به عنوان آخرین بازمانده از نبرد سنرژین و مهمان افتخاری حضور پیدا کند. اما او نمیخواهد تنهایی به این سفر برود. زمانی که تِرِور متوجه میشود که قرار است جیکوب را در این سفر همراهی کند از خوشحالی دهانش باز میماند.
اما این همهی ماجرا نیست. افراد بسیاری جیکوب را به دلیل آزادسازی یک روستای کوچک در فرانسه قهرمان میدانند، اما نه همه. در فیسبوک افرادی هستند که جیکوب را لایق تجلیل نمیدانند و باور دارند که او دستش به خون فرانسویها آلوده است. بهراستی حقیقت چیست؟
هنوز بررسیای ثبت نشده است.